۸ نتیجه برای ایمانپور
وحید تقی زاده، محمد رضا ایمانپور، رضا اسعدی، وحید چمن آرا، سعید شربتی،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
این تحقیق بمنظور بررسی امکان جایگزینی پروتئینهای گیاهی (کنجاله سویا و گلوتن ذرت) بجای آرد ماهی در جیره غذایی فیلماهی جوان (میانگین وزن اولیه ۱۴/۲±۵۵/۱۵۹) به مدت دو ماه از مهر تا آذر ۱۳۸۸ در مرکز تحقیقات آبزیپروری وابسته به دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان انجام شد. جیره غذایی با پروتئین خام ۵/۴۶ درصد، انرژی خام ۴/۵ کالری بر گرم در ۴ سطح جایگزینی جیره (۱) صفر، جیره (۲) ۲۷۰، جیره (۳) ۴۵۰ و جیره (۴) ۶۶۰ گرم بر کیلوگرم ساخته شد و ماهیها به مدت ۶۰ روز مورد تغذیه قرار گرفتند. در پایان دوره آزمایش تفاوت معنیداری در شاخصهای رشد مشاهده گردید (۰۵/۰>P). وزن بدست آمده، نرخ رشد ویژه، ضریب تبدیل غذایی و شاخص کارآیی پروتئین بطور معنیداری در ماهیان تغذیه شده با جیره غذایی (۱) بالاتر بود (۰۵/۰>P).. درصد رطوبت و چربی لاشه فیل ماهیان در تیمارهای آزمایش بطور معنیداری اختلاف داشتند (۰۵/۰>P). اگرچه بین پروتئین و خاکستر تفاوت معنیداری مشاهده نشد . درصد هماتوکریت بطور معنیداری در تیمارهای آزمایشی ۱ و ۲ بیشتر از تیمارهای ۳ و ۴ بود و میزان گلوکز پلاسما در بین تیمارهای آزمایشی ۱ و ۴ اختلاف معنیداری داشت (۰۵/۰>P). میزان کلسترول پلاسما با کاهش آرد ماهی کاهش یافت و در تیمار آزمایشی ۱ بطور معنی داری بیشتر از تیمارهای ۳ و ۴ بود (۰۵/۰>P). نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که مخلوط آرد سویا و گلوتن ذرت جایگزین مناسبی برای آرد ماهی نیست و موجب کاهش رشد در این ماهی می شود. اما شاخصهای رشد در بین جیرههای غذایی (۲) و (۳) تفاوت معنی داری نداشت
فاطمه خانی، محمدرضا ایمانپور، حامد کلنگی میاندره، علیرضا قائدی، وحید تقیزاده،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده
این تحقیق با هدف بررسی تاثیر سطوح متفاوت نوکلئوتید جیره (واناژن) بر پارامترهای خونی و بیوشیمیایی سرم خون تاسماهی ایرانی (Acipenser persicus) انجام گرفت. ماهیان با میانگین وزنی ۱۲/۲ ± ۳۷/۴۲ گرم و میانگین طول ۶۱/۰± ۶۷/۲۳ سانتیمتر به ۴ تیمار با سطوح متفاوت نوکلئوتید جیره (۰، ۲۵/۰، ۳۵/۰و ۵/۰ درصد) با سه تکرار با تراکم ۱۲ ماهی در هر تانک تقسیم شدند. پس از ۱۰ هفته غذادهی فاکتورهای خونی و بیوشیمیایی سرم خون اندازهگیری شد. در بین فاکتورهای خونی اندازهگیری شده گلوکز، تریگلیسیرید، کلسترول، هتروفیل و گلبولهای قرمز تفاوت معنیداری را بین گروههای تغذیه شده با نوکلئوتید و گروه شاهد نشان دادند (۰۵/۰p&le). میانگین گلوکز سرم خون و هتروفیل خون با افزایش سطح نوکلئوتید جیره به ترتیب کاهش و افزایش معنیداری را نشان داد (۰۵/۰p&le). بالاترین و کمترین مقادیر کلسترول و تریگلیسرید به ترتیب متعلق به تیمارهای ۲۵/۰ و ۳۵/۰ بود. سایر فاکتورهای بررسیشده تفاوت معنیداری را بین گروهها نشان ندادند. از این رو میتوان گفت با توجه به ظرفیت محدود برخی سلولها در سنتز نوکلئوتید، تهیه آن از منبع خارجی میتواند در مسیر سالوج برای تولید نوکلئوتید مورد نیاز مورد استفاده قرار گیرد و با افزایش سرعت تولید به ویژه در هنگام استرس، بهبود وضعیت سلامت و فیزیولوژی ماهی را منجر گردد.
مسعود ستاری، جاوید ایمانپور نمین، مهدی بی باک، محمد فروهر واجارگاه، آرش خسروی،
دوره ۲۸، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
ماهی سفید (frisii Rutilus) یکی از ماهیان ساکن دریای خزر با بازارپسندی و ارزش اقتصادی بالاست با توجه به بسته بودن دریای خزر، تمامی آلایندههایی که به آن تخلیه میشود، در حوضه دریا انباشته میشود. آلودگی رسوبات به فلزات سنگین منجر به مشکلات زیستمحیطی جدی میشود. بدین منظور، تعداد ۳۶ عنصر در بافتهای کبد، عضله، گناد، پوست و کلیه این ماهی اندازهگیری شد و ارتباط آنها با پارامترهای رشد (سن و طول)، شاخصهای فیزیولوژیک (ضریب چاقی، وزن نسبی، شاخص کبدی) بررسی شد. تعداد ۵۱ عدد ماهی در فصل پاییز ۱۳۹۶ توسط پرههای ساحلی و دام گوشگیر صید شدند و اندازهگیری فلزات با استفاده از دستگاه-OES ICP انجام شد. بیشترین غلظت فلزات کلسیم، منگنز در بافت عضله، فلزات آلومینیم، باریم، کادمیم، کبالت، آهن، پتاسیم، سدیم، گوگرد، قلع، تنگستن و روی در بافت کلیه، فلزات آرسنیک، نیکل، سرب و روبیدیوم در بافت گناد، فلزات کروم، لیتیوم، منیزیوم، فسفر، آنتیموآن، سیلیکون، استرونسیم، توریوم و تیتانیوم در بافت پوست و فلز مس در بافت کبد بود. همبستگی میزان عناصر در هر بافت موردسنجش قرار گرفت که در این میان پایینترین میزان همبستگی را عناصر استونسیوم و نیکل در بافت کبد و پایینترین میزان همبستگی عناصر آنتیموان، منگنز و نیکل در بافت عضله محاسبه شد.
ناصر شهرکی، محمد رضا ایمانپور، پریا اکبری، رقیه صفری، ولی الله جعفری،
دوره ۲۹، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
این مطالعه، بهمنظور ارزیابی اثر عصاره زنجبیل (Zingiber officinale) بر فعالیت آنزیمهای گوارشی (کیموتریپسین، تریپسین، پروتئاز، لیپاز و آمیلاز) و برخی پارامترهای بیوشیمیایی (آلکالین فسفاتاز، پروتئین تام، آلبومین، گلوبولین و لیزوزیم) میگوی پاسفید غربی (Litopenaeus vannamei) انجام شد. تعداد ۶۰۰ پست لارو میگو (با وزن اولیه ۷/۰±۰۶/۱ گرم) به طور تصادفی در ۱۲ مخزن فایبرگلاس در۴ تیمار با تراکم ۵۰ میگو در هر تانک توزیع شدند. میگوهای گروه شاهد با غذای پایه بدون عصاره زنجبیل تغذیه شدند. میگوهای سایر گروهها با غذاهای پایه حاوی ۵/۰،۰/۱ و ۵/۱ گرم بر کیلوگرم غذا تغذیه شدند. رژیمهای غذایی به میزان ۱۰ درصد وزن زنده بدن میگو به مدت ۸ هفته مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که فعالیت آنزیمهای آمیلاز، لیپاز و پروتئاز و میزان پروتئین تام، آلبومین و گلوبولین در گروه ۵/۰ و ۰/۱ گرم عصاره زنجبیل بر کیلوگرم غذا به طور معنیداری در مقایسه با گروه شاهد و ۵/۱ گرم عصاره زنجبیل بر کیلوگرم غذا افزایش یافت (۵/ ۰>p). بیشترین میزان فعالیت آنزیمهای آمیلاز (۰۵/۰±۳۵/۱ واحد بر میلیگرم پروتئین) و لیپاز (۰±۰۹/۰ واحد بر میلیگرم پروتئین) در گروه ۱ گرم عصاره زنجبیل بر کیلوگرم غذا مشاهده شد. در مجموع، نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از سطوح ۵/۰ و۰/۱ گرم عصاره زنجبیل بر کیلوگرم غذا جهت افزایش فعالیت آنزیمهای گوارشی و برخی پارامترهای بیوشیمیایی در جیره غذایی میگوی پاسفید غربی توصیه میگردد.
حنانه صمدی، سید روح الله جوادیان، محمدرضا ایمانپور،
دوره ۲۹، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
تعیین اثرات زیر حد کشندگی سم دیازینون بر استروئیدزایی و وضعیت جنسی در مولدین نر ماهی قرمز در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تعیین میزان LC۵۰ ماهیان در غلظتهای ۹، ۱۰، ۱۱، ۵/۱۲، ۱۵ و ۲۰ میلیگرم در لیتر دیازینون، در آکواریوم قرار گرفتند. پس از تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از نرمافزار پروبیت، مقدار LC۵۰ در ۹۶ ساعت مشخص شد. مقادیر LC۵۰ طی ۹۶ ساعت (۴۰/۱۱ میلیگرم در لیتر) بهدست آمد و ماهیان براساس غلظتهای، ۲۵/۰، ۵۰/۰ و ۷۵/۰ درصد LC۵۰ در ۹۶ ساعت، و گروه شاهد (فاقد سم دیازینون) تیماربندی شدند و به مدت ۲ ماه در غلظتهای مذکور قرار گرفتند. در پایان دوره آزمایش، سطوح استروئیدهای جنسی (۱۷ بتا استردایول و تستوسترون) و فاکتورهای کیفیت اسپرم از قبیل جمع اسپرمدهی، طول دوره تحرک، درصد اسپرمهای متحرک، تراکم اسپرم، اسپرماتوکریت و شاخص گنادی در مولدین نر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سم دیازینون سبب کاهش معنیدار تستوسترون و ۱۷ بتا- استرادیول در تیمارهای ۵۰/۰ و ۷۵/۰ درصد نسبت به شاهد (صفر درصد) شد (۰۵/۰p<). اختلاف معنیداری در برخی از پارامترهای کیفی اسپرم مثل حجم اسپرم، تراکم اسپرم و اسپرماتوکریت بین تیمار شاهد و تیمار ۲۵/۰ مشاهده نشد، اما با افزایش میزان سم دیازینون (۷۵/۰-۲۵/۰ درصد) طول دوره تحرک اسپرم کاهش معنیداری داشت (۰۵/۰p<). درصد اسپرمهای متحرک نیز در تیمار شاهد نسبت به تیمارهای دریافتکننده بالاتر بود و با افزایش غلظت سم دیازینون روند کاهشی داشت (۰۵/۰p<). شاخص گنادوسوماتیک در تیمار شاهد نسبت به تیمارهای دریافتکننده به طور معنیداری بالاتر بود (۰۵/۰p<) و با افزایش میزان سم روند کاهشی نشان داد. در مجموع، سم دیازینون در محیطهای آبی حتی در غلظتهای زیر حد کشنده سبب تغییرات منفی در سطوح استروئیدهای جنسی و کیفیت گناد نر در ماهی قرمز میشود.
میلاد محیطی، جاوید ایمانپور نمین، مسعود ستاری، مجتبی شکراله زاده طالشی،
دوره ۳۰، شماره ۶ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
فرشته حاجی آقایی قاضی محله، جاوید ایمانپور نمین،
دوره ۳۳، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۴۰۳ )
چکیده
آلودگی میکروپلاستیکها در اکوسیستمهای آبی، از جمله دریای خزر، یکی از مهمترین چالشهای زیستمحیطی قرن حاضر است. در این مطالعه، آلودگی میکروپلاستیک در ماهی سفید به عنوان گونهای شاخص در دریای خزر، مورد بررسی قرار گرفت. نمونهبرداری از ۶۰ عدد ماهی سفید در سه ایستگاه ساحلی کیاشهر، انزلی و آستارا انجام شد. نتایج نشان داد که تمامی نمونهها حاوی میکروپلاستیک بودند و بیشترین آلودگی در ایستگاه انزلی با میانگین ۵۰/۳۵ ± ۷۵/۵۳ قطعه میکروپلاستیک به ازاء هر ماهی مشاهده گردید. آنالیز واریانس یکطرفه نیز تفاوت معنیداری را بین میزان آلودگی در ایستگاه انزلی نسبت به دو ایستگاه دیگر نشان داد (۰۵/۰˂p). میکروپلاستیکهای شناسایی شده از نوع رشتهای بودند و بیشترین فراوانی را در اندازه ۴-۳ میلیمتر داشتند. نتایج تجزیهوتحلیل طیفسنجی FTIR-ATR نشان داد که پلیاتیلن (PE) فراوانترین نوع پلیمر در میکروپلاستیکهای استخراجی بود. تنوع رنگی میکروپلاستیکها در ایستگاههای مختلف متفاوت بود بهطوریکه رنگ آبی در ایستگاههای کیاشهر و انزلی و رنگ قرمز در ایستگاه آستارا دارای بیشترین فراوانی بود. یافتههای این مطالعه نشاندهنده آلودگی گسترده میکروپلاستیکها در ماهی سفید دریای خزر و ورود آن به زنجیره غذایی است. وجود میکروپلاستیکها در دستگاه گوارش ماهی سفید میتواند اثرات زیانباری بر سلامت آبزیان و در نهایت سلامت انسان داشته باشد. بنابراین، اتخاذ تدابیر جدی برای کاهش ورود پلاستیکها به دریای خزر ضروری است.
فرشته حاجی آقایی قاضی محله، جاوید ایمانپور نمین،
دوره ۳۳، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده
این مطالعه با هدف ارزیابی همبستگی آماری بین آلودگی میکروپلاستیک و عناصر با پتانسیل سمیت در رسوبات سواحل جنوب غربی دریای خزر در سه ایستگاه نمونه برداری (کیاشهر، انزلی و آستارا) انجام شد. برای استخراج میکروپلاستیکها از روش هضم مواد آلی با استفاده از پراکسید هیدروژن (H۲O۲، %۳۰) و روش جداسازی چگالی با محلول اشباع نمک NaCl استفاده شد. غلظت عناصر با استفاده از دستگاه طیف سنجی جرمی پلاسمای جفت شده القایی (ICP-MS) اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین میانگین غلظت عناصر در رسوبات مربوط به منگنز با ۴۱/۵۳±۸۰/۷۶۰۶۶۱ میکروگرم بر کیلوگرم وزن خشک در ایستگاه انزلی و کمترین غلظت مربوط به کادمیوم با ۹۳/۱±۴۴/۴۱ میکروگرم بر کیلوگرم وزن خشک در ایستگاه آستارا بود. آلودگی میکروپلاستیک در ایستگاه انزلی با ۴±۶۷ قطعه در ۳۰۰ گرم رسوب خشک بیشترین فراوانی را نشان داد. میکروپلاستیکهای استخراجی از رسوبات از نوع رشتهای بودند و در دو رنگ آبی و قرمز مشاهده شدند که در مجموع رنگ آبی با ۵۸% بیشترین فراوانی را بهخود اختصاص داد. بیشترین فراوانی میکروپلاستیکها در اندازههای ۵-۴ میلیمتر و بزرگتر از ۵ میلیمتر مشاهده شد. تجزیهوتحلیل FTIR-ATR ۵ نوع پلیمر شامل پلیاتیلن، پلیپروپیلن، پلیاستر، پلیاستایرن و نایلون را شناسایی کرد. پلیاتیلن فراوانترین میکروپلاستیک شناساییشده بود. تحلیل همبستگی بین فراوانی میکروپلاستیکها و غلظت عناصر نشان داد که هیچ گونه ارتباط معنیداری بین این دو متغیر وجود ندارد. این نتایج حاکی از آن است که آلودگی میکروپلاستیک و عناصر با پتانسیل سمیت به طور مستقل اثرات متفاوتی بر اکوسیستمهای دریایی سواحل جنوب غربی دریای خزر دارند. این یافتهها اهمیت پایش مستمر و توسعه روشهای کارآمد برای مدیریت آلودگیهای دریایی را در این منطقه، برجسته میکند.